تولید ناخالص داخلی یا GDP چیست

  زمان مطالعه دقیقه
میثم منصوری
 10 / 01 / 2020
تولید ناخالص ملی
  زمان مطالعه دقیقه
میثم منصوری
 10 / 01 / 2020

تولید ناخالص داخلی یا GDP چیست؟

بررسی تولید ناخالص ملی

احتمالا در اخبار زیاد این کلمه را شنیده اید و یا این که زمانی که روند رو به رشد کشورها با هم مقایسه می شود یکی از معیارها تولید ناخلص داخلی است. تولید ناخالص داخلی (GDP)، کل ارزش پولی یا ارزش بازاری تمام محصولات تمام شده و خدمات ارائه شده درون مرزهای یک کشور در یک دوره زمانی خاص است. GDP بعنوان یک معیاری کلی از تمام تولید داخلی، بعنوان یک کارت امتیازی جامع از سلامت اقتصادی کشور عمل می کند. گرچه معمولا GDP را بصورت سالیانه محاسبه می کنند، اما بطور سه ماهه هم میتوان آن را محاسبه کرد. برای مثال، در ایالات متحده، دولت هر سه ماه، تخمین GDP سالیانه را منتشر میکند و در آخر سال نیز GDP کل آن سال را منتشر میکند. بیشتر این مجموعه داده های منفرد در شرایط واقعی تهیه می شوند، این بدین معناست که این داده ها برای تغییرات قیمتی تنظیم می شوند و از این رو، خالص تورم هستند.

تولید ناخالص داخلی شامل چه مواردی است؟

GDP شامل تمام مصرفی خصوصی و عمومی، هزینه های دولتی، سرمایه گذاری ها، افزودنی ها به موجودی کالاهای خصوصی، هزینه ی ساخت و ساز پرداخت شده، و تراز تجاری خارجی (صادرات افزوده شده و واردات کم می شوند) می شود.

انواع بسیاری از معیارهای اندازه گیری GDP  وجود دارد:

  • تولید ناخالص داخلی اسمی، معیار داده های خام است.
  • تولید ناخالص داخلی واقعی، تاثیر تورم را نیز در نظر می گیرد و امکان مقایسه خروجی اقتصادی یک سال با سال بعدی و سایر دوره های زمانی وجود دارد.
  • نرخ رشد تولید ناخالص داخلی، افزایش GDP از یک سه ماهه به سه ماهه دیگر است.
  • سرانه تولید ناخالص داخلی، را بر اساس هر شخص در سطح ملی اندازه گیری می کند؛ این معیار برای مقایسه GDP بین کشورهای مختلف بسیار کاربردیست.

 تراز تجاری یکی از اجزاء کلیدی GDP یک کشور است. زمانی که ارزش کلی کالاها و خدماتی که تولید کنندگان داخلی به خارجی ها می فروشند، از ارزش کلی کالاها و خدماتی که مصرف کنندگان داخلی از خارجی ها می خرند، پیشی بگیرد، آنگاه GDP افزایش می یابد که به آن مازاد تجاری می گویند. در صورتی که مصرف کنندگان داخلی برای خرید محصولات خارجی، هزینه بیشتری کنند و تولید کنندگان داخلی نتوانند به میزان واردات، کالا و خدمات به خارجی ها بفروشند، آنگاه کسری تجاری رخ می دهد و آنگاه GDP کاهش می یابد.

نکات کلیدی تولید ناخالص ملی

  • تولید ناخالص داخلی (GDP)، کل ارزش پولی یا ارزش بازاری تمام محصولات تمام شده و خدمات ارائه شده درون مرزهای یک کشور در یک دوره زمانی خاص است.
  • تولید ناخالص داخلی تصویری کلی از اقتصاد یک کشور را نشان می دهد، و از آن برای تخمین اندازه اقتصاد یک کشور و نرخ رشد آن استفاده می کنند.
  • به سه روش میتوان GDP را محاسبه کرد که این روش ها، استفاده از هزینه ها، تولید یا درآمد ها هستند. همچنین، برای فراهم کردن بینش های عمیقتر، میتوان آن را برای تورم و جمعیت نیز تنظیم کرد.
  • گرچه GDP با یکسری محدودیت ها روبروست، اما ابزاری کلیدی برای راهنمایی سیاست گذاران، سرمایه گذاران و کسب و کارها در تصمیم گیری های راهبردیست.

محاسبه GDP یا تولید ناخالص ملی

GDP را از طریق سه روش میتوان تعیین کرد. در صورتی که بصورت صحیح محاسبه شوند، همگی یک عدد را نشان می دهند. این سه روش اغلب بعنوان روش هزینه ای، روش خروجی (یا تولیدی) و روش درآمدی نامیده می شوند.

رشد اقتصادی

فرمول محاسبه GDP بر حسب هزینه

در روش هزینه ای، میزان هزینه بوسیله ی گروه های مختلفی که در اقتصاد شرکت دارند، محاسبه می شود. این روش با استفاده از فرمول زیر، GDP را محاسبه می کند:

GDP= C (مصرف) + G (هزینه های دولت) + I (سرمایه گذاری) + NX (صادرات خالص)

تمام این فعالیت ها به GDP یک کشور منتهی می شوند. GDP ایالات متحده اصولا بر اساس روش هزینه ای اندازه گیری می شود.

C در واقع هزینه های مصرف شخصی یا هزینه مصرف کننده است. مصرف کنندگان برای خرید کالاهای مصرفی و خدماتی همچون خواربار و اصلاح موی سر، هزینه می کنند. هزینه مصرف کننده، بزرگترین بخش تشکیل دهنده ی GDP است و بیش از دو سوم GDP ایالات متحده را در بر می گیرد. از این رو، اطمینان مشتری، تاثیر بسزایی بر رشد اقتصادی دارد. اطمینان بالای مصرف کننده نشان دهنده ی اشتیاق مصرف کننده برای هزینه برای خرید است، درحالیکه اطمینان پایین بازتاب دهنده ی عدم قطعیت درباره آینده و عدم تمایل برای خرید است.

G نشان دهنده ی هزینه مصرفی دولت و سرمایه گذاری ناخالص است. دولت ها برای فراهم آوردن و ساخت تجهیزات و زیرساخت ها، و پرداخت حقوق نیروهای دولتی، هزینه می کنند. زمانیکه هزینه مصرف کننده و سرمایه گذاری تجاری باهم و بطور شدید کاهش یابند، برای مثال بعد از یک بحران اقتصادی، نقش هزینه دولت در GDP بسیار پر رنگ و خاص می شود.

I نشان دهنده سرمایه گذاری داخلی خصوصی یا هزینه های سرمایه ای است. کسب و کارها برای سرمایه گذاری در فعالیت های تجاری خود (مثل خرید ماشین آلات) هزینه می کنند. سرمایه گذاری تجاری یکی از اجزاء حیاتی GDP است، چراکه موجب افزایش ظرفیت تولیدی و اشتغال می شود.

NX در واقع همان صادرات خالص است، معیاری که از طریق تفریق کل میزان واردات از کل میزان صادرات محاسبه می شود. به میزان کالا و خدمات صادراتی تولیدی یک کشور منهای واردات کشور، صادرات خالص گفته می شود. حساب مازاد موجب رشد GDP یک کشور می شود، درحالیکه کسری شدید موجب سقوط GDP می شود. در محاسبه ی صادرات خالص، تمام هزینه های شرکت های واقع در یک کشور، حتی شرکت های خارجی، محاسبه می شوند.

محاسبه GDP بر اساس تولید

روش تولیدی چیزی شبیه به بالعکس روش هزینه ای است. در روش تولیدی بجای اندازه گیری هزینه های ورودی که موجب رشد فعالیت اقتصادی می شوند، ارزش کلی خروجی اقتصادی محاسبه می شود و کالاهای میانی که در خود فرایند مصرف می شوند، مثل مواد اولیه و خدمات، از آن کسر می شوند. پروژه های روش هزینه ای بواسطه هزینه ها پیش می روند؛ روش تولیدی از دیدگاه مناسب یک فعالیت اقتصادی تمام شده به ماجرا می نگرد.

محاسبه GDP بر اساس درآمد

با در نظر گرفتن اینکه آن روی دیگر سکه، درآمد است، و از آنجایی که هزینه های شما در واقع درآمد فرد دیگریست، روشی دیگر برای محاسبه GDP – چیزی بین دو روش دیگر – روش درآمدی است. درآمد حاصل شده توسط تمام عوامل تولید در یک اقتصاد شامل دستمزد پرداخت شده به کارگران، دریافت هزینه اجاره ی زمین، بازگشت سرمایه به شکل بهره، و سودهای شرکتی است.

عوامل روش درآمدی در برخی اصلاحات برای مواردی که در این پرداختی ها وجود ندارند، به عوامل تولید تبدیل شدند. از طرفی، برخی مالیات ها – مثل مالیات فروش و مالیات اموال – بعنوان مالیات های تجاری غیر مستقیم طبقه بندی می شوند. بعلاوه، هزینه استهلاک که برای جایگزینی تجهیزات در کسب و کارها کنار گذاشته می شود، به درآمد ملی افزوده می شود. همه ی این موارد، درآمد ملی را تشکیل می دهند، که هم بعنوان شاخص تولید ضمنی و هم بعنوان شاخص هزینه ضمنی استفاده می شود.

دایره تجزیه و تحلیل اقتصادی (BEA)، GDP ایالات متحده را محاسبه می کند و اینکار را با استفاده از داده های گردآوری شده از برآورد خرده فروشان، تولیدکنندگان، و انبوه سازان و با بررسی گردش تجاری انجام می دهد؛ بازار ملک و مستغلات یکی از شاخص هایی است که BEA از آن استفاده می کند.

GDP، GNP و GNI چیست

گرچه GDP یکی از معیار های پرکاربرد است، اما روش های جایگزینی نیز برای اندازه گیری اقتصاد یک کشور وجود دارد. بیشتر آنها بر اساس ملیت بنا شده اند و جغرافیا آنچنان در این معیارها دخیل نیست.

GDP به فعالیت های اقتصادی درون مرزهای یک کشور بر می گردد و آن را اندازه گیری می کند، حال یا تولید کننده ها بومی هستند یا اینکه نهادهای خریداری شده خارجی هستند. در مقابل، تولید ناخالص ملی (GNP) عملکردی متفاوت دارد: GNP تولید کلی شخص بومی یا شرکت هایی که در خارج از کشور بنا شده اما در تولید داخلی کشورهای خارجی قرار نمی گیرند را شامل می شود.

درآمد ناخالص ملی (GNI) معیار دیگریست که مجموع درآمد دریافتی توسط شهروندان یا اتباع یک کشور صرفنظر از اینکه فعالیت اقتصادی در داخل کشور صورت می یگرد یا اینکه در خارج کشور است را در بر می گیرد. رابطه بین GNP و GNI شبیه به روش تولیدی و روش درآمدی برای محاسبه GDP است. GNP معیاری قدیمی تر است که در روش تولیدی از آن استفاده می شود، درحالیکه GNI، معیاری مدرن است و در روش درآمدی بکار گرفته می شود. با استفاده از این روش، درآمد یک کشور بوسیله ی جمع درآمد داخلی کشور بعلاوه ی مالیات های تجاری غیر مستقیم و هزینه های استهلاک بهمراه عامل درآمد خالص خارجی محاسبه می شود. با کم کردن پرداختی های خارجی ها از پرداختی های آمریکایی ها، عامل درآمد خالص خارجی بدست می آید. در این اقتصاد روزافزون جهانی، GNI در حال تبدیل شدن به معیاری بهتر از GDP برای سلامت اقتصادی کلی یک کشور است، چون یکسری کشورهای خاص بیشتر درآمدشان صرفنظر از افراد و شرکت های  خارجی است، از این رو ارقام GDP آنها بسیار بیشتر از GNI آنهاست. برای مثال، در سال 2014، GDP لوکزامبورگ 65.7 میلیارد دلار بود، در حالیکه GNI آن 43.2 میلیارد دلار بود. این اختلاف بخاطر پرداختی های بزرگی از این کشور به کل جهان بود، چراکه شرکت های خارجی که در لوکزامبورگ تجارت می کردند، درآمد حاصل خود را به کشور خود می فرستادند.

معمولا درآمد ناخالص ملی و درآمد ناخالص داخلی آمریکا تفاوت آنچنان با یکدیگر ندارند. 

GDP اسمی در مقابل GDP واقعی

از آنجایی که تولید ناخالص داخلی بر اساس ارزش پولی کالاها و خدمات بنا شده است، در معرض تورم است. افزایش قیمت ها به ظاهر موجب افزایش GDP و کاهش قیمت ها موجب کمتر بنظر رسیدن GDP می شود، در حالی که لزوما هیچ تغییری در کیفیت یا کمیت کالاهای تولید شده حاصل نشده است. از این رو، بسیار مشکل است تا با نگاه کردن به GDP تنظیم نشده ی یک اقتصاد، بگوییم که این افزایش در اثر گسترش تولید است یا اینکه در اثر افزایش قیمت ها این اتفاق رخ داده است.

بخاطر همین است که اقتصاددانان اصلاحاتی را برای تورم ارائه داده اند تا GDP واقعی یک اقتصاد مشخص شود. با تنظیم و اصلاح میزان بازده یک سال برای سطوح قیمتی که در آن سال رایج بود، که سال پایه نامیده می شود، اقتصاددانان تاثیر تورم را اصلاح کردند. بدین شکل، امکان این مهیا شد تا GDP یک کشور در دو سال متفاوت را با هم بسنجیم و ببینیم رشد واقعی در کار بوده است یا که خیر.

با استفاده از شاخص ضمنی GDP، میزان GDP واقعی محاسبه می شود که تفاوت بین قیمت ها در سال کنونی و سال پایه است. برای مثال، اگر قیمت ها نسبت به سال پایه 5 درصد افزایش یابند، شاخص ضمنی آن 1.05 خواهد بود. GDP اسمی را بر این شاخص ضمنی تقسیم می کنند که نتیجه ی آن، GDP واقعی است. GDP اسمی معمولا بیشتر از GDP واقعی است، چراکه تورم کشورها معمولا مثبت است. میزان GDP واقعی بیانگر تغییر در ارزش بازار است، میزانی که اختلاف بین ارقام خروجی از سالی تا سال دیگر را محدود می کند. اختلاف زیاد بین GDP واقعی و اسمی یک کشور، نشان دهنده ی تورم شدید یا کاهش مقدار پول در گردش شدید (تورم منفی) در آن اقتصاد می شود.

زمان مقایسه سه ماهه های مختلف در یک سال، از تولید ناخالص داخلی اسمی استفاده می شود. هنگامی که بخواهیم GDP دو یا چند سال را با یکدیگر مقایسه کنیم، از تولید ناخالص داخلی واقعی استفاده می کنیم، چراکه با حذف اثرات تورم، مقایسه سالهای مختلف بر موضوع حجم متمرکز می شود.

بطور کلی، GDP واقعی شاخص بسیار بهتری برای بیان عملکرد اقتصادی بلند مدت یک کشور است. برای مثال، یک کشور فرضی را تصور کنید که GDP اسمی آن در سال 2009، 100 میلیارد دلار بود، مقداری که در سال 2019 به 150 دلار رسید. طی همین زمان ده ساله، قیمت ها 100 درصد افزایش یافتند. با توجه به GDP اسمی، وضعیت اقتصادی عالیست، درحالیکه GDP واقعی در سال 2009، 75 میلیارد دلار خواهد بود، و این بیانگر این واقعیت است که بطور کلی، عملکرد اقتصادی کشور با کاهش همراه بود.           

 

ارتباط GDP و PPP

اقتصاددانان از یکسری اصلاحات استفاده می کنند تا کارایی GDP را بهبود بخشند. GDP به تنهایی فقط اندازه اقتصاد را نشان میدهد، اما اطلاعات کمی درباره استاندارد زندگی نیز به ما می دهد. گذشته از اینها، جمعیت و هزینه زندگی در سراسر جهان ثابت نیست. برای مثال، با مقایسه GDP اسمی چین با GDP اسمی ایرلند چیزی نمیتوان بدست آورد. چین 300 برابر ایرلند جمعیت دارد.

برای حل این مشکل، آمار شناسان سرانه GDP را مقایسه می کنند. با تقسیم GDP کل یک کشور بر جمعیت آن کشور، سرانه GDP کشور محاسبه می شود و این رقم اغلب برای ارزیابی استاندارد زندگی یک کشور ذکر می شود. با اینحال، این معیار همچنان دچار نقص است. فرض کنید که سرانه GDP چین 1500 دلار است، درحالیکه سرانه GDP ایرلند 15000 دلار است. این امر لزوما بدین معنا نیست که یک شخص متوسط ایرلندی، 10 برابر زندگی بهتری از یک شخص متوسط چینی دارد. سرانه تولید ناخالص داخلی هزینه ی زندگی در یک کشور را در نظر نمی گیرد.

برابری قدت خرید (PPP) در تلاش است تا با مقایسه اینکه با یک واحد از پول که واحد آن بواسطه نرخ تبادل تنظیم شده است، میتوان چقدر کالا و خدمات در کشورهای مختلف خریداری کرد – با تبدیل پولها به یک پول واحد، قیمت یک کالا یا یک سبد کالا در دو کشور با یکدیگر مقایسه می شود – و بدین شکل این این مشکل را حل کند.

سرانه GDP واقعی، مقداری که برای برابری قدرت خرید تنظیم شده است، آماری بسیار تصحیح شده برای اندازه گیری درآمد واقعی است که عامل مهمی در رفاه اجتماعی است. یک شخص در ایرلند ممکن است طی یکسال 100,000 دلار درآمد کسب کند و از طرف دیگر، فردی چینی 50,000 دلار در سال درآمد کسب کند. از لحاظ اسمی، شرایط فرد ایرلندی بهتر از چینی است. اما اگر ارزش خوراک، پوشاک و سایر کالاها در ایرلند سه برابر چین باشد، آنگاه درآمد واقعی فرد چینی از فرد ایرلندی بیشتر می شود.

استفاده از داده های تولید ناخالص داخلی

بیشتر کشورها بطور ماهانه و سه ماهه، داده های GDP را منتشر می کنند. در ایالات متحده، دایره تجزیه و تحلیل اقتصادی (BEA)، چهار هفته بعد از پایان سه ماهه، داده های قبل از موعد را برای سه ماهه منتشر می کند و سه ماه بعد از پایان سه ماهه، داده های نهایی را منتشر می کند. داده های منتشر شده توسط BEA کامل و دقیق است و حاوی جزئیات با ارزشی است که اقتصاد دانان و سرمایه گذاران را قادر میسازد تا اطلاعات با ارزشی را در مورد جنبه های مختلف اقتصاد بدست آورند.

اثر بازار GDP بطور کلی محدود است، چراکه “نگاهی رو به عقب” است و بین پایان سه ماهه و انتشار داده های مرتبط با آن زمان زیادی وجود دارد. با اینحال، در صورتی که مقادیر واقعی اختلاف زیادی با انتظارات بازار داشته باشد، می تواند بر بازار نیز تاثیر بگذارد. برای مثال، S&P بیشترین کاهش خود را در طی دو ماه در نوامبر 2013 تجربه کرد، زمانی که تولید ناخالص داخلی آمریکا با نرخ سالانه 2.8 درصد در سه ماهه سوم سال افزایش یافت، درحالیکه تخمین اقتصاددانان در آن زمان، 2 درصد بود. این اطلاعات موجب تقویت سرمایه گذاری های پرخطر شد، و نوع بینش در آن زمان این بود که اقتصاد قویتر می تواند فدرال رزرو آمریکا را مجاب به کاهش برنامه تحریک بزرگی کند که در آن زمان در حال اجرا بود.

از آنجا که GDP شاخصی مستقیم از سلامت و رشد اقتصاد است، کسب و کارها می توانند از تولید ناخالص داخلی بعنوان راهنمایی برای راهبرد تجاری خود استفاده کنند. نهادهای دولتی، مثل فدرال رزرو در آمریکا، از نرخ رشد و سایر آمارهای GDP بعنوان بخشی از فرایند تصمیم گیری خود در تعیین نوع سیاست های پولی خود استفاده می کنند. در صورت کاهش نرخ رشد، آنها ممکن است از سیاست پولی گسترشی استفاده کنند تا اقتصاد را رشد دهند. در صورتی که نرخ رشد بسیار شدید باشد، ممکن است آنها از سیاست های پولی برای کاهش این سرعت استفاده کنند تا از تورم دوری کنند.

تولید ناخالص ملی واقعی شاخصی است که بیشترین اطلاعات را درباره سلامت اقتصاد به ما میدهد. اقتصاددانان، تحلیل گران، سرمایه گذاران و سیاست گذاران بطور گسترده از این داده ها پیروی و در مورد آن بحث می کنند. انتشار پیش از موعد داده ها تقریبا همیشه باعث حرکت بازار می شود، گرچه همانطور که در بالا گفته شد، این تاثیر می تواند محدود باشد.

ارتباط GDP و سرمایه گذاری

ارتباط تولید ناخالص ملی و سرمایه گذاری

از آنجایی که تولید ناخالص داخلی چارچوبی را برای تصمیم گیری در اختیار سرمایه گذاران قرار می دهد، سرمایه گذاران همواره آن را تحت نظر دارند. داده های مربوط به “سودهای شرکتی” و “فهرست موجودی” در گزارش تولید ناخالص داخلی منبعی فوق العاده برای سرمایه گذاران سهام است، چراکه هر دو رشد کلی را در طی این دوره نشان می دهند؛ داده های سودهای شرکتی نیز سودهای قبل از پرداخت مالیات، گردش پول عملیاتی و تفکیک تمام بخش های اقتصاد را نشان می دهد. مقایسه نرخ رشد GDP کشورهای مختلف می تواند در تخصیص دارایی ها، و تصمیم گیری برای سرمایه گذاری یا عدم سرمایه گذاری در اقتصادهای در حال رشد و انتخاب دقیق اقتصاد هدف، نقش مهمی را ایفا کند.

یکی از معیارهای جالبی که سرمایه گذاران می توانند از آن برای ارزشیابی بازار سهام استفاده کنند، نسبت کل سرمایه بازار به GDP است که بصورت درصد بیان می شود. نزدیکترین معادل به آن از نظر ارزشیابی سهامی، نسبت ارزش جاری کل بازار یک شرکت به کل فروش آن است، که از نظر هر سهم، به نسبت-قیمت-به-فروش معروف است.

درست مانند سهام که مبادله گسترده آن ها در بخش های مختلف بر حسب نسبت-قیمت-به-فروش بود، کشورهای مختلف نیز بر اساس نسبت ارزش جاری بازار خود به GDP مبادله می کنند. برای مثال، طبق اعلام بانک جهانی، نسبت ارزش جاری بازار ایالات متحده به GDP آن حدود 165 درصد در سال 2017 بود، درحالیکه این نسبت برای چین 71 درصد و برای هنگ کنگ، 1274 درصد بود.

با اینحال، فایده این نسبت در مقایسه آن با هنجارهای تاریخی یک کشور خاص پدیدار می شود. بعنوان مثال، نسبت ارزش جاری بازار به GDP در ایالات متحده در سال 2006، 130 درصد بود که در انتهای 2008 این مقدار به 75 درصد کاهش یافت. با نگاهی به گذشته، این مقادیر، به ترتیب، ارزشیابی بیش از واقع و کمتر از واقع را برای سهام ایالات متحده بیان می کنند.     

بزرگترین عیب این داده ها، به هنگام نبودن آن است؛ سرمایه گذاران تنها هر سه ماه می توانند بروز رسانی دریافت کنند، و اصلاحات می توانند به حدی بزرگ باشند که درصد تغییر  GDP را بطور قابل توجهی تغییر دهند.

تاریخچه شاخص تولید ناخالص داخلی

برای اولین بار در سال 1937، و در گزارشی به کنگره ی ایالات متحده در پاسخ به رکود بزرگ، سیمون کوزنت، اقتصاددان دایره تحقیقات اقتصادی ملی، چیزی به نام تولید ناخالص داخلی یا همان GDP را ارائه کرد. در آن زمان، سیستم برتر اندازه گیری، تولید ناخالص ملی (GNP) بود. بعد از کنفرانس برتون وودز در سال 1944، بسیاری از کشورها GDP را بعنوان سیستم استاندارد اندازه گیری اقتصادهای ملی اتخاذ کردند، اگرچه ایالات متحده بطور عجیبی به استفاده از GNP ادامه داد و در نهایت در سال 1991 رو به استفاده از GDP آورد.

با اینحال، برخی اقتصاد دانان و سیاست گذاران در دهه 1950 شروع به زیر سوال بردن GDP کردند. برای مثال، برخی از آنها شاهد تمایلی برای پذیرش GDP بعنوان شاخصی قطعی از موفقیت یا شکست یک کشور بودند، و اینها علیرغم آن بود که GDP نتوانست سلامت، شادی، برابری و سایر عوامل رفاه اجتماعی را در نظر بگیرد. به بیان دیگر، این انتقادات توجه را به فاصله ی بین پیشرفت اقتصادی و پیشرفت اجتماعی جلب کرد. با اینحال، برخی از مقامات مثل آرتور اوکان، اقتصاددان انجمن مشاورین اقتصادی جان.اف.کِنِدی، بر این باور بودند که GDP شاخص قطعی موفقیت اقتصادی است و مدعی بودند که هرگونه افزایش GDP موجب کاهش بیکاری می شود.

آیا استفاده از معیار GDP معایبی هم دارد؟

استفاده از GDP بعنوان یک شاخص، معایبی نیز دارد. علاوه بر عدم به هنگام بودن GDP، نقدهای دیگری نیز درباره آن وجود دارد که به شکل زیر می باشند:

  • چندین منبع درآمدهای غیر رسمی را در نظر نمی گیردGDP بر داده های رسمی متکی است، پس فعالیت های اقتصادی غیر رسمی را در نظر نمی گیرد.GDP  نمی تواند ارزش اشتغال غیر مجاز، فعالیت های بازار سیاه، کار داوطلبانه، و تولیدات خانگی را بسنجد، مواردی که در برخی کشورها میتواند بسیار قابل توجه باشد.
  • در جهان آزاد اقتصادی، از لحاظ جغرافیایی محدود است – GDP سودهای حاصل در یک کشور بوسیله شرکت های خارجی که پول را برای سرمایه گذاران خارجی حواله می کنند، در نظر نمی گیرد. این امر می تواند موجب ارائه ی بیش از واقع خروجی اقتصادی شود. برای مثال، ایرلند دارای تولید ناخالص داخلی 210.3 میلیارد دلاری و تولید ناخالص ملی 164.6 میلیارد دلاری در سال 2012 بود، که تفاوتی 45.7 میلیارد دلاری بین این دو وجود داشت و این امر عمدتا بعلت برگشت سود بوسیله ی شرکت های خارجی موجود در ایرلند بود.
  • بر خروجی مواد تاکید میکند اما رفاه کلی را در نظر نمی گیرد – رشد GDP به تنهایی نمی تواند توسعه ی یک کشور یا رفاه مردم آن را اندازه گیری کند. برای مثال، یک کشور ممکن است در حال تجربه ی رشد سریع GDP باشد، اما این امر ممکن است هزینه ای گزاف را از نظر زیست محیطی و افزایش اختلاف درآمد ها بر جامعه تحمیل کند.
  • فعالیت های تجارت به تجارت را نادیده می گیرد GDP تنها تولید کالاهای نهایی و سرمایه گذاری های جدید سرمایه ای را در نظر می گیرد و بطور آگاهانه از هزینه های واسطه ای و تراکنش های بین تجارت ها بدون توجه می گذرد. با انجام این کار، GDP اهمیت مصرف به نسبت تولید در اقتصاد را بیش از واقع بیان می کند و بعنوان یک شاخص نوسانات اقتصادی در مقایسه با معیارهایی که شامل فعالیت های تجارت به تجارت می شوند، حساسیت کمتری دارد.        

منابع داده های GDP

بانک جهانی، میزبان یکی از قابل اطمینان ترین دیتابیس های مبتنی بر وب در جهان است. این دیتابیس، یکی از بهترین و جامع ترین فهرست های کشورها را در اختیار دارد که داده های GDP آنها را ردیابی می کند. صندوق بین المللی پول (IMF) نیز از طریق چندین دیتابیس، مثل چشم انداز اقتصادی جهان و آمار مالی بین المللی، داده های مربوط به GDP را جمع آوری میکند.

یکی دیگر از منابع بسیار معتبر داده های GDP، سازمان همکاری و توسعه  اقتصادی (OECD) است. این سازمان نه تنها داده های تاریخی را جمع آوری میکند، بلکه رشد GDP را نیز پیش بینی میکند. عیب استفاده از دیتابیس OECD این است که تنها GDP کشورهای عضو این سازمان و چند کشور غیر عضو را ردیابی میکند.

در ایالات متحده، فدرال رزرو مسئولیت جمع آوری داده ها از چندین منبع را بر عهده دارد، که این منابع شامل سازمان های آماری کشور و بانک جهانی می شوند. تنها عیب استفاده از دیتابیس فدرال رزرو این است که بروزرسانی های GDP در آن یافت نمی شود و چند کشور خاص هم در آن وجود ندارند.

دایره تجزیه و تحلیل اقتصادی (BEA)، بخشی از وزراتخانه تجارت ایالات متحده است که سند تجزیه و تحلیل خود را با هر انتشار GDP صادر میکند. این سند، ابزاری فوق العاده برای تجزیه و تحلیل ارقام و تِرندها و خواندن بخش های مهم انتشارهای طویل است و برای سرمایه گذاران بسیار مفید است.

کلام پایانی در مورد تولید ناخالص ملی

پائول ساموئلسن و ویلیام نوردهاس، در کتاب مکتب ساز خود به نام Economics، اهمیت حساب های ملی و GDP را به شکلی ساده خلاصه کردند. آنها توانایی GDP در نشان دادن تصویری کلی از وضعیت اقتصاد یک کشور را به ماهواره ای در فضا تشبیه کردند که می تواند وضعیت آب و هوا یک قاره را بررسی کند.

GDP، سیاست گذاران و بانک های مرکزی را قادر میسازد تا تشخیص دهند که یک اقتصاد در حال گسترش است یا اینکه در حال افول است، اینکه نیاز به رشد و ترقی دارد یا اینکه باید آن را در همان حال حفظ کرد، و اینکه آیا تهدیدی مثل بحران اقتصادی یا تورمی وحشتناک آن را دنبال می کند یا که نه. مانند هر معیار دیگر، GDP نیز معایب خود را دارد. در دهه های اخیر، دولت ها اصلاحات ظریف بسیاری را انجام داده اند تا دقت و شفافیت آن را افزایش دهند. ابزار محاسبه GDP نیز بطور مداوم تکامل یافتند تا با ابزار های در حال تکامل فعالیت های صنعتی و ایجاد و مصرف شکل هایی جدید و نو ظهور از دارایی های نامشهود همگام باشند.