بدیهیترین فرمول اقتصادی قرن بیست و یکم در سرتاسر دنیا
ساخت آلمان = کیفیت + برند + ارزشمندی
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی، کیفیت اجناس تولیدشده در آلمان بسیار پایین بود؛ مردم انگلستان، جنس آلمانی را بُنجل و کمدوام میدانستند و آلمان در اذهان عموم وضعیتی مشابه چین امروزی داشت! بهطوری که دولت بریتانیا نصب برچسب «ساخت آلمان» را در هنگام ورود محصولات آلمانی به خاک انگلستان الزام کردهبود بود تا مردم این کشور اجناس بیکیفیت آلمانی را تشخیص دهند و هوشمندانه خرید کنند!
چگونه آلمان، آلمان امروزی شد
اما در سال 2012 آلمان به فاصله کمی پشت سر چین و امریکا، در میان بزرگترین صادرکنندگان کالا در جهان، در جایگاه سوم ایستاد و با جمعیت 80 میلیون نفری، درست به اندازه امریکای 315 میلیون نفری، به جهان جنس میفروخت. صادرات آلمان در همان سال با جمعیتی حدود فقط 6 درصد جمعیت چین، به اندازه 70٪ صادرات این کشور بود و در حالی که بحران بدهی، کل اروپا را له کرده بود و اقتصاد اسپانیا و ایتالیا و فرانسه در حال فروپاشی بود، آلمان شکوفاترین اقتصاد منطقه یورو را داشت!
جالب است بدانید کمی بعد و در سالهای 2016 و 2017 عبارت «ساخت آلمان» مورد احترامترین برند در زمینه کیفیت و ارزشمندی محصولات در سرتاسر جهان شناخته شد!
اما این معجزه اقتصادی چگونه اتفاق افتاد؟ چطور آلمان کوچک، توانست به الگویی برای اقتصادهای عظیم امریکا و روسیه و دیگر کشورهای توسعه یافته تبدیل شود و در نهایت، چه درسهایی در این رویداد تاریخی برای کشورهای در حال توسعه وجود دارد؟ پاسخ همه این سوالات را در کتاب ارزشمند «رنسانس اقتصادی آلمان» نوشه جک اِوینگ، خواهید یافت.
شعار هماهنگ تمامی شرکتهای آلمانی در سالهای 1990 تا 2010 این بود: «ما هیچوقت ارزان نیستیم!»
- افرادی که در سال 2000 اقتصاد آلمان را مطالعه میکردند، به مدیران ارشد اقتصادی این کشور اعلام کردند که آلمان در برابر نیروی کارآفرینی سیلیکونولی هیچ حرفی برای گفتن ندارد و در فرایند توسعه اینترنت و تکنولوژی برخط، تماشاگر است. لذا توصیه نظریهپردازان این بود که آلمان باید حوزه تولید را رها کند و بهجای راهبرد ابلهانه و نابهنگام تاکید بر کیفیت، که به دلیل حقوق بالای کارگران آلمانی در مقایسه با کارگران چینی بسیار برای این کشور گران تمام میشد، عاقلانهتر است که امور تولید را به چین برونسپاری نماید.
عجیب و باورنکردنی است؛ اما به دلیل پافشاری دولتمردان آلمانی بر استراتژی تاکید بر کیفیت و برندسازی، این کشور تا همین پانزده سال پیش نیز یک اقتصاد رو به اضمحلال به شمار میرفت و با نرخ بیکاری 12 درصدی، مالیات 37 درصدی، نرخ رشد جمعیت منفی و معضلات بسیار دیگر دست و پنجه نرم میکرد.
اما کمتر از یک دهه بعد و در سال 2012 نشانههایی از شکوفایی اقتصادی در تولید ناخالص ملی این کشور بروز کرد و بیکاری در مناطق صنعتی آلمان به صفر رسید. دلیل این امر واضح است:
آلمانیها با پشتکار، صبر، انتخاب استراتژی درست و تعهد به برنامههای ریاضت اقتصادی صحیحی که دولتمردان برایشان ترسیم کرده بودند، توانستند مردم دنیا را متقاعد کنند که خریدن جنس باکیفیت واقعا ارزشش را دارد! حتی اگر شما آن کالا را با چند برابر قیمت کالای مشابه چینی بخرید!
بخش مهمی از افتخار این تحول، متعلق به برندهایی مانند دایملر، بیامو، آئودی، بوش، زیمنس، نیوهآ، سپ، دیاچال، آدیداس و … است که همگی در حوزه تخصصی خود جزو با ارزشترین و محبوبترین برندها شناخته میشوند و باکیفیتترین محصولات و خدمات را به دنیا عرضه کردهاند.
برای مطالعه بیشتر درباره چگونگی طی این مسیر پرفراز و نشیب توسط آلمانیها و آگاهی از استراتژیها، برنامهها و نقشه راه آلمان در مسیر گذار از ورشکستگی به یکهتازی در اقتصاد صنعتی و تولیدی جهان، کتاب رنسانس اقتصادی آلمان را بخوانید و حتما این کتاب را به تولیدکنندگان ایرانی هدیه بدهید چون قطعا برای آنها یک هدیه ویژه و بسیار ارزشمند است.
در مورد نویسنده کتاب Germany’s Economic Renaissance
جک اویینگ خبرنگار اقتصادی اروپا برای نیویورک تایمز است ، مستقر در فرانکفورت ، آلمان. وی بیش از 20 سال را در پوشش تجارت و اقتصاد آلمان گذراند ، از جمله یک دهه در مجله BusinessWeek. وی دارای مدرک لیسانس از کالج هامپشایر در امرسست ، ماساچوست و دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ از کالج ترینیتی ،هارتفورد ،کانکتیکات ایالات متحده است.
لینک کتاب در آمازون